عاشقانه ترين وب سايت عاشقانه=چشمان سبز



چرا هميشه خشک و تر با هم ميسوزن؟


اينترنت کند شد


تلگرام و ساير شبکه ها مسدود شدند


بخاطر مردمي که .


ولي اين وسط اين حقي هم که ضايع ميشه از ديگران چي؟


اونايي که همه زندگي و کسب و کارشون با اينترنت لنگ ميشه و قطع ميشه


تکليف بسته هاي اينترنتي که پول بالاش رفته و عملا" غيرفعال شدن چي ميشه؟


چرا همش بايد خشک و تر با هم بسوزن؟


چرا اين درامدي که بيفايده از جيب ما رفته بايد تو جيب عده اي بشينه بعداين اقدام ها صورت بگيره؟


چرا وقتي پولي گرفته ميشه بابت اين خدمات شروط گذاشته نميشه؟


چرا؟


هميشه دوست داشتم بفهمم كه چه چيزي آدم ها را اينقدر عوض ميكند
چه چيزي باعث ميشود فراموشي بگيرند و يادشان برود گذشته و خوبي هايي كه در حقِ شان شده است را.
دلم ميخواست بفهمم انسانيت را كجاي زندگيِ شان گم كرده اند
گذشت را با چه چيزي معاوضه كرده اند. دلسوزي را به چه بهايي فروخته اند. احساسِ شان را كجا دفن كرده اند
آدم ها با خودشان چه كار كرده اند كه به اين روز افتاده اند
با ديدنِ ناحقي سكوت ميكنند
با ديدنِ بي عدالتي چشم هايشان را مي بندند
در مقابل توهين و تحقير سکوت مي کنند و ادب.
براي تخريب هم ديگر ميجنگند و ساعت ها و ماه ها وقت گران بها را صرف دشمني ميکنند
لذت ميبرند از غم و ناراحتي و حتي خُرد شدن هم ديگر
فخر ميفروشند بابت ظاهر زندگي پر زرق و برقشان و افتخارشان شده لباس هاي مارك فلان و ماشين و خانه هاي آنچناني
ميگويند كه دليلش عوض شدن زمانه است
اما من ميگويم كه زمانه هميشه همين مزخرفي بوده که هست
اين آدم ها هستند که عوض شده اند و انسانيت را به هيچ فروخته اند


عادتهاي عاشقانه ما آدمها،عجله در ترافيک و صف پمپ بنزين گاز cng


نميدونم شما تاحالا توي اين موقعيت بودين يا نه ولي من که زياد برام پيش اومده:


شب تا صبح مي خوابيم


صبح تا شب وقت کشي مي کنيم


وقتي مي رسيم توي صف پمپ بنزين ياcng  يا کف بزرگراه و توي ترافيک


وقتمون عزيز ميشه برامون(حتي يک دقيقه اش )  و پامونو تا اخر فشار ميديم روي پدال گاز.


اگرم کسي مانع رفتن و سبقتمون باشه دهنمونو باز مي کنيم به.


اينم يه عادت زشت زندگي ماهاست.


البته نه همه مون.


مي بينين چه آدمهاي وقت شناس و نمونه اي هستيم؟!!!


جدا" که.


 


قضاوت عجولانه غير عاشقانه


باز هم قضاوت عجولانه.


نميدونم چرا همه اخلاقشون اينجوري شده


همش دوست دارن بدونن چرا اسم وبلاگا گذاشتم "چشمان سبز"


چند بار بگم شايد يکي دوست نداشته باشه کسي بدونه؟


شايد يه چيزي بين خودش و خداي خودش باشه


شايد يه راز باشه


نميدونم چرا توي اين دوره زمونه همه دوس دارند فقط از ديگرون حرف بکشند ولي هيچوقت از خودشون به کسي چيزي نگن


نميدونم چرا همه فقط ميخان ديگرون رو قضاوت کنن


و هيچوقت درباره خودشون فکري نميکنن


وقضاوتي نميکنن؟


چرا توي دين ما"چشم سبز" منفور بوده و


چرا اين فکر رو به همه هم القاء مي کنيم؟


و بين همه عموميت ميديم همه ي چيزاي بد و؟


چرا در مورد آدما از ظاهرشون و حرف زدنشون قضاوت مي کنيم؟


چرا؟


هان؟ چرا؟


خدايا طرز فکر آدما رو درست کن.


طرز نگاه آدما رو درست کن.


تورو عاجزانه به بزرگيت قسم ميدم.


دنيا رو درست کن.


عکس


در راه رسيدن به تو گيرم که بميرم
اصلن به تو افتاد مسيرم که بميرم

يک قطره ي آبم که در انديشه ي دريا
افتادم و بايد بپذيرم که بميرم

يا چشم بپوش از من و از خويش برانم
يا تنگ در آغوش بگيرم که بميرم

اين کوزه ترک خورد! چه جاي نگراني است
من ساخته از خاک کويرم که بميرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بميرم که بميرم که بميرم.


دل نوشته ها و سخناني زيبا درباره خدا


دل نوشته ها و سخنان زيبا درباره خدا


همه دم از خدا مي زنيم و مرام خودمون رو خداگونه ميدونيم ولي افسوس گويي خدا ما رو به حال خود رها کرده.


فکر مي کنيم خداگونه بودن اينه که فقط به وجود خدا اعتقاد داشته باشيم در حاليکه سراپا از اون و ياد اون غافليم.


گاهي خدا رو توي چهره اون کودک معصومي ديد که بجاي بچگي کردن-کودکي کردن و بازيهاي کودکانه ، ازچهارراه هاي تکدي گري سر درمياره.


مايي که تا ماه برکت الهي ميرسه قيمتهاي اجناس ضروري رو تصاعدي بالا مي بريم ولي نميدونيم اوني که غني و مرفه تشريف داره براش هيچ فرقي نميکنه.


اون طبقه فقير و ندار مردمه که زير فشار بيشتر قرار ميگيره.آيا اينه فلسفه ماه رمضان؟.


افسوس که ماه رمضون اومد و هنوز به حقيقت اين قصه که ميگن: " رمضان ماه خداست" نرسيديم.


هنوز همه مون فکر و ذهنمون اينه که هروز بيشتر از روز پيش دارايي داشته باشيم و غافليم که اين زياد داشتن ما و زياده خواهي هاي ما شايد خيلي جاها به داشتن اندک عده اي هم لطمه وارد کنه.


داشتني که روز به روز فاصله طبقاتي جامعه مارو بيشتر و بيشتر و بي عدالتي اين عده رو چشمگيرتر و بارزتر ميکنه.


کاش به خودمون بيايم و بااين اعمال و رفتار بيخود بعد از يکماه ادعاي بندگي و عبادت با دستان تهي سرسفره جشن عيد فطر نشينيم.


پرسپوليس درمحاصره ي دواستقلال ايران جنگ قهرماني را باخت.


بالاخره ليگ برتر با کلي کش و قوس بالاخره به پايان رسيد و قرمزهاي پايتخت در نهايت بين آبي هاي ايران که يکي استقلال خوزستان و ديگري استقلال تهران بود به محاصره در آمد.


هواداران متعصب آبي امسال از اين نتيجه بسيار خرسند و راضي بودند. زيرا بالاخره پس از سالها زحمت و تلاش، جنوبي هاي خونگرم به حق خود رسيدند


اميداست است فارغ از دلبستگي به رنگ ها و تيم ها- تمامي تيمهاي ايراني که بايد مدافع آبروي ايران در ليگ آسيا باشند همچنان با لياقت و شايستگي مثال زدني با حريفان روبرو شده و به مزد تمامي زحمات خود دست پيدا کنند.


ان شاءالله.


استقلال خوزستان


قهرمان سال 95 ليگ برتر فوتبال ايران


پرسپوليس تهران


پرسپوليس نايب قهرمان ليگ برتر فوتبال ايران سال 95


استقلال تهران


استقلال تهران و ليگ برتر فوتبال ايران


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Nerdy Keyboard آموزش طراحي سايت، دوربين مدار بسته ، ويپ و تبليغات اينترنتي شیدایی به سبک ایرانی Aks ازمهین آباد کلید بهشتی فصلنامه اقتصاد مقاومتی لوازم خانگی مؤسسه فرهنگی مذهبـی میثاق